هر کس غمش  یک رنگی است یا ترکیبی از چند رنگ. غم من مثل دراژه های رنگی در یک ظرف آبی تیره است. با همان رنگ های شاد و چشم گیر و دلبر. برای همین است غم را دوست دارم مثل دراژه. توی دهانت که می گذاری رنگ می پاشد به زبانت و بعد مزه اش را حس می کنی، شیرین شیرین و شیرین. 

اما زود تمام می شود. چون کوچک است، نقلی است. بعد یکی دیگر تا همه کاسه ی آبی خالی شود. این همه شگفتی در درون داری و بیرون از تو سکوت است و چشم هایی که وقتی توی آینه به آنها زل می زنی اشک هایش آماده ی سرازیر شدن است.

.


 کاش آدم ها با هم بیشتر صادق بودند تا تبادل غم کنیم و طعم غم یکدیگر را بچشیم.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها